جایگاه و موقعیت زن در جنگ
نوشته شده به وسیله ی بخش گروهی خبرروز در تاریخ 91/3/7:: 6:17 صبح
با این همه، «روزهای زندگی» فیلم بینقصی هم نیست. نکتههایی در نقد این فیلم از سوی مخالفانش مطرح شده که برخی از آنها شایسته توجه است؛ مثل فیلمنامه و ضرورت داشتن خطوط فرعی، شخصیتهای مکمل باهویت و نیز خط سیری که اتفاقها و حوادث در آن توجیه دراماتیک داشته باشند. در این نوشته سعی میشود به دلایل اهمیت سینمای جنگ هم پرداخته شود و حالا که شاهد فیلم خوبی در این عرصه هستیم، به موضوعات حاشیهای نیز بپردازیم که رعایت آنها میتوانست آخرین ساخته شیخطادی را به فیلمی خیلی خوب بدل کند. جایگاه و موقعیت زن در جنگ پیش از این، اندک فیلمهایی دیده بودیم که در آنها به ایثارگریها و تلاشهای زنان در عرصه 8 سال دفاع مقدس اشاره شده باشد. مهمترین کارگردانی که بهاین وجه از جنگ توجه داشت، احمدرضا درویش بود با سه فیلم «کیمیا»، «سرزمین خورشید» و «دوئل» که البته از میان اینها، تنها سرزمین خورشید است که زن را در متن موقعیتهای جنگی به تصویر میکشد و جالب است که زن (با بازی گلچهره سجادیه) در آن فیلم نیز مانند روزهای زندگی (با بازی هنگامه قاضیانی) پزشک بود. از همین دو نکته میتوان دو نتیجه گرفت. نخست اینکه چرا در میان فیلمهای دفاع مقدسی، تنها فیلمهای معدودی هستند که زن در آنها در کانون توجه فیلمنامهنویس و کارگردان قرار گرفته و دوم اینکه آیا تنها با یک استراتژی میتوان زنان جنگ را روایت کرد؟ آیا غیر از پزشکان از جانگذشته و نوعدوست، زنانی در هیات و موقعیتهای دیگر نبودهاند؟ مثلا مطالعه کتاب «دا» نشان میدهد زنان بسیاری بودهاند که بدون هیچگونه تخصص یا حرفهای، تنها به دلیل خواست و اراده پولادینشان در مسیر جنگ قدم گذاشتند و منشأ بسیاری از تحولات آن دوران شدند. پس بیجا نیست اگر از فیلمسازان انتظار داشته باشیم زنان جنگ را فقط در دایره محدود یک شغل و حرفه ننگرند و واقعیتهای جنگ را بیشتر باور و بازگو کنند. ممکن است پس از موفقیت فیلم درویش و شیخطادی در جشنواره فجر (با فاصله زمانی زیاد) این روند به عادت دیگران بدل شود که تا سخن از زنان به میان آید، آنان را پرستاران و پزشکان جنگ تصور کنند. تازه بیشتر که فکر میکنیم به یاد «نجاتیافتگان» مرحوم رسول ملاقلیپور هم میافتیم که آنجا نیز عاطفه رضوی، بازیگر نقش یک امدادرسان هلال احمر در خط مقدم جبهه بود. پس تردیدی نیست که به یک خانهتکانی اساسی در شخصیتپردازی فیلمهای جنگی نیاز است، بخصوص از منظر موقعیت و جایگاه زن در عرصه دفاع. رشد کارگردان حتی مخالفان روزهای زندگی هم تردیدی ندارند که این فیلم، بهترین ساخته سازندهاش است. صرفنظر از مضمون و گرایش ارزشی حاکم بر فیلمهای اخیر این کارگردان، بیشتر منتقدان «شکارچی شنبه» را فیلمی شعاری و مبتدیانه ارزیابی کرده بودند که گاهی ضعفهای بیشمار آن، تاثیر معکوسی در تماشاگر میگذارد. بزرگترین درسی که روزهای زندگی برای شخص شیخطادی دارد این است که بداند فیلم خوب ساختن با اغراق و مبالغه و احساساتگرایی الزاما محقق نمیشود. میتوان فیلمی مانند روزهای زندگی ساخت و دو شخصیت را رو در روی یکدیگر قرار داد تا با هم درباره فلسفه جنگحرف بزنند. یکی مخالف جنگ است و بیتفاوت در برابر حوادث آن و دیگری میکوشد در این بحبوحه نقش تاریخی خود را ایفا کند تا با از دست دادن سلامتش و نیز تا مرز از پا درآمدن، درس بزرگی به همه ما بدهد که خیلی وقتها مقاومت، معنیاش جنگطلبی نیست، بلکه دفاع از جانهاست در برابر دژخیمی که حتی پس از قطعنامه و توافق بر سر پایان جنگ، اینچنین وحشیانه یورش میآورد و به سرزمین ایران متجاوز میشود. این اتفاقا نکته جالبی بود که در دو فیلم دفاع مقدسی امسال، پرداختی ضمنی داشت و الحق هم که بجا و مناسب بود. علاوه بر روزهای زندگی در «ملکه» نیز میبینیم پس از قطعنامه، روش عراق تغییری نمیکند و جالبترین موضوع در واقع غمانگیزترین است. آنجا که ارتش بعث در جنگ با ایران بود، همه آمادگی این مقاومت را داشتند، اما وضعیت ایرانیان پس از صدور قطعنامه که بر اثر حملات پراکنده ارتش عراق در خون غلتیدند آنقدر مظلومانه بود که گوشههایی از این مظلومیت را شیخ طادی در فیلمش بخوبی منعکس کرده است. آری روزهای زندگی، یکی از بهترین فیلمهای امسال است و دیدنش بهدوستداران سینما توصیه میشود و این امید وجود دارد که شیخطادی پس از چند تجربه ناموفق بتواند همین مسیر را ادامه بدهد. ستارهها در فیلمهای جنگی شاید نخستین و جدیترین کارگردانی که برای فیلمهای جنگیاش به سراغ ستارههای سینما رفت، ابراهیم حاتمیکیا بود. او و فیلمسازان جدی این عرصه، خیلی خوب دریافته بودند حضور یک بازیگر نامآشنا و ماهر تا چه اندازه میتواند به باورپذیری قصه و خلق پیچیدگیهای شخصیت کمک کند. در روزهای زندگی نیز شیخطادی با درایت کامل بازیگران اصلیاش را انتخاب کرده و هدایت درست او منجر به موقعیتهای نفسگیری شده که جز با حضور این بازیگران خوب و توانا امکانپذیر نبود. اگر بازیگری غیر از حمید فرخنژاد در فیلم حضور داشت، ممکن بود تلقیاش از کوری در میانههای فیلم، آمیخته با سنت ملودرامهای هندی یا نوعی احساساتگرایی ابتر باشد که از اساس فیلم را دچار شعار و اغراق کند، اما او با بازیای کنترلشده و دقیق، هم یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را ارائه میکند و هم نشان میدهد در سینمای دفاع مقدس نیز میتوان به عنوان یک بازیگر حرفهای بسیاری برای گفتن داشت. اما به نظر میرسد نقش و موقعیت هنگامه قاضیانی پیچیدهتر از این باشد که درباره فرخنژاد گفتیم. شخصیتی که شیخطادی از لیلا ترسیم کرده، به عمق و کشش دکتر عربی نیست. این یک واقعیت است که در بیمارستانی صحرایی با آن همه دشواری و کمبود امکانات و غیره، موقعیت حضور یک زن به مراتب کمرنگتر از یک مرد باشد. اما قاضیانی با وجود این کمبود در پیچش شخصیتی لیلا، از او انسانی میسازد با روحی بزرگ که لحظه لحظه بودنش در آن دوزخ جانکاه، آرامشی است برای همه؛ از مردی که غیورانه در مسیر ایثار جانش را فدا کرده تا تک تک مجروحانی که در آستانه شهادت، دلخوش به تلاشهای او هستند. انتخاب قاضیانی به عنوان بازیگر برگزیده جشنواره فجر، انتخابی هوشمندانه بود که این بازیگر توانا را یک بار دیگر شایسته برگزیده شدن دید. فیلم روزهای زندگی با داشتن این جنبههای خوب و البته برخی کاستیها که فرصتی برای پرداختن به آنها نیست، مهمتر از هر چیز امیدی تازه برای سینمای ایران به همراه دارد. اینکه میشود فیلمی خوب در گونه دفاع مقدس ساخت، بی آنکه وارد بازیهای سیاسی شد. میتوان در کنار حفظ ارزشها به استانداردهای سینمایی هم اندیشید و اثری قابل اعتنا ساخت. میشود با تکیه بر قابلیتهای ملودرام، به درستی و از روی درایت ایجاد احساس کرد و به ورطه شعار دادن نیفتاد. لیلا خراط (جام جم)
کلمات کلیدی : جام جم، سینما، جایگاه و موقعیت زن در جنگ